ماجرای حمله نیروهای آمریکایی به یک لنج
تاريخ : 19 / 10برچسب:, | 2:10 | نویسنده : ali

فریم :

در حال حرکت بودیم که سر و کله چندنفر از نیروهای دشمن از دور پیدا شد، آمریکایی بودند تا اومدیم، بجنبیم آنها خودشان را به ما رساندند.

به گزارش خبرنگارحماسه و مقاومت فارس(باشگاه‌توانا) نیرو های اطلاعاتی درعملیات‌های دوران دفاع مقدس با شگردهای خاص خود، عملیات‌ها را مدیریت می کردند و نقش سپر اولیه در برابر هجوم نیروهای دشمن بودند.

نیروی اطلاعاتی بودم. مشخصاتی نداشتم، درغالب یک ماهیگیر به طور رمزی فعالیت می‌کردم. بچه‌های گروه هم همین‌طور، یکی بنام ناخدا، یکی خدمه، یکی آشپز و ... عملیات دریایی شروع شد .گزارشات ثانیه به ثانیه ارسال می‌شد.

با کمک ما امکانات نظام از زیر لنج با نخ‌های نامرئی نازک و بسیار محکم به زیر دریا فرستاده می‌شد.

درحال حرکت بودیم که سر و کله چندنفر از نیروهای دشمن از دور پیدا شد، آمریکایی بودند تا اومدیم، بجنبیم آنها خودشان را به ما رساندند.

دستپاچه شده بودیم. ولی سعی می‌کردیم به روی خودمان نیاوریم سفت و محکم به کارمان ادامه دادیم.

نزدیک‌مان که شدند دستگیرمان کردند.

سلاحشان مشت بود و احوالپرسی‌شان لگدهای محکم که تو شکم مان می‌زدند. ما هم مجبور بودیم بخوریم و هیچی نگویم.

بعداز یک شکم سیر که کتک خوردیم. تازه پرس و جو شروع شد. مجبور بودیم  هر چی می‌پرسند یک چیزی جوابشان بدهیم.

از پرس و جو که خسته شدند مثل راهزن‌ها هر چی داشتیم و نداشتیم از تو جیب مان بیرون ریختند دنبال چیزی می‌گشتند آخرش هم پیدا نکردند.

انگاری داغ شدند، می‌خواستند داغ دلشان را یک جوری خالی کنند.

از داغی که داشتند. ضرب و شتمشان را بیشتر کردند.

آن قدر زدند که خودشان هم خسته شدند از ما کارت شناسایی می‌خواستند، من زرنگی کردم و کارت ماهیگیریم را به آنها نشان دادم.

با دیدن کارت انگار دهنشان بسته شد و بعد از 72 ساعت اسارت آزادمان کردند.

نفس راحتی کشیدم و گفتم:

«نامردای پس فترت، خیال کردید زرنگید، اما کور خوندید، بمن میگند رزمنده».

چند روز بعد خبردار شدیم، یک عده ضد انقلاب با جاسوس‌های عراقی و ایرانی قصد دارند از طریق خلیج فارس وارد خاک ایران بشوند.

هدف‌شان ضربه زدن به نقاط مهم بود، دست به کار شدیم و شناسایی‌شان کردیم و با آنها درگیر شدیم. درگیری مان داخل آب‌های خلیج فارس بود.

بالاخره با شهید شدن و مجروح شدن تعدادی از نیروها توانستیم باند مخوف آنها را منهدم کنیم و من در همان درگیری از ناحیه کمر قطع نخاع شدم.

راوی:غفار پور

 



این صفحه را به اشتراک بگذارید